این روزهای مهرسا خانوم
سلام دختر گلم عزیز مامان
کلی معذرت به خاطر دیر آپ شدن عزیزم من با اینترنتی که خونه داریم نمی تونم وارد وبت بشم برا همینم یه مدت بی خیالش شده بودم الانم جای دیگه هستم که تونستم آپ بشم
در عوض الان اومدم با کلی خبرای خوب
اول این که شش ماهگی و هفت ماهگیت مبارک گلم خدارو شکر این دو ماه رو هم با خوبی طی کردی دختر گلم دو ماه بزرگتر شدی کلی شیطون و دوست داشتنی شدی به قول بابایی هوشیارتر شدی و من و بابا را کاملاً میشناسی اگرچه من و کامل میشناسی ولی قربونت برم که بغل همه میری و کلی باهاشون بازی می کنی و به همه می خندی
الان دو تا دندون داری و دندونای نیش بالا هم این روزا داره جوونه می زنه و برا همینه یه مدته که بی تاب شدی و خیلی گریه می کنی بمیرم برات این دندونا امونتو بریدن عزیزم ایشالله دندونات دربیان بیام خبرشو بدم
عزیزم هنوز چهاردست و پا نمی ری و فقط با غلت زدن به هر چیزی که میخوای می رسی و دیگه بدون کمک میشینی و خودت بدون کمک از حالت نشسته به خوابیده می ری
کلی هم ددری هستی تا آماده میشم که برم بیرون نگاه می کنی و با ناز گریه می کنی میخوای که بغلت کنم و با خودم ببرمت
قربونت برم مامانی الان زیاد وقت ندارم قول میدم بازم بیام و برات بنویسم دوست دارم مامانی
جند تا عکس جدید از شش و هفت ماهگی
مهرسا با هندونه ی اولین شب یلداش