سلامی دوباره
سلام دختر گلم اومدم از این روزات حرف بزنم مهربون مامان دختر گلم هنوز خیلی نمی خندی باید من و بابایی کلی باهات بازی کنیم و برات شکلک در بیاریم تا بخندی عاشق باباتی هر وقت باهات بازی می کنه ذوق می کنی و می خندی کلاً شبا بیشتر از روزا بیداری بابا می گه مهرسا برا این که منو بیشتر ببینه روزا می خوابه تا شب بتونه بیدار بمونه مهرسایی بابا راست میگه؟ وای که تو چقد بابایی رو دوست داری راستی من برات هر شب شعر می خونم کتاب شعرتو خیلی دوست داری بهش با ذوق نگاه می کنی و رو تصویراش دست می کشی تازه این روزا یاد گرفتی دستاتو به هم نزدیک میکنی و بهشون نگاه می کنی و با دستات هم خیلی بازی می کنی تو این پست چند...
نویسنده :
ماهرخ
18:19